سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوستِ شریران، همچون مسافر دریاست که اگر از غرق شدن هم ایمن ماند، از ترسْ ایمن نیست . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: جمعه 103 آذر 2

 

سلام

ممنون از کسایی که در این مدت همیشه به این وبلاگ سرمیزدند.

فعلا تا آخر عید نمی تونم آپ کنم .اینم آخرین آپ سال1384 هستش.این شعر رو برای کسانی گفتم که با وجود این که  دل هامون همیشه نزدیک همه ولی کیلومتر ها ازهم دوریم.همیشه لحظه شماری ما واسه اینه که عید یا تابستون برسه تا بعد ماه ها همدیگه رو ببینیم. ولی این روزا چه زود تموم میشن . چه زود.....

 

 

باز میایید و روزی می روید

جز به تابستان در اینجا نیستید

این نه این که

دیدن روی شما حق من است؟

پس چرا هرلحظه

با ما نیستید؟

راه هامان دور و

دل هامان همه نزدیک هم

چشم هامان هم به در

عید نزدیک است و

این دل طاقتش طاق شده

تا ببیند رویتان

پس بدانید این جا

در همین شهر غریب

هست انسانی که بی تاب شماست

پس بیایید و بدانید که تنها نیستید.

 

عیدتون مبارک ...تعطیلات خوش بگذره.


 نوشته شده توسط نغمه در سه شنبه 84/12/23 و ساعت 11:45 صبح | نظرات دیگران()

زندگی

 واژه پرمعناییست

می شود گفت:

همه بود و نبود

همه ذکر و سجود

زندگی واژه تنهای همه بودنهاست

کس نمیداند چیست

او فقط میداند

زندگی باید کرد

بندگی باید کرد

تا توانست رسید

به آن نقطه اوج

زندگی معنی با هم بودن

ترک تنهایی و تنها ماندن

آن را باید ساخت

 زندگی را باید...

 


 نوشته شده توسط نغمه در پنج شنبه 84/12/11 و ساعت 4:17 عصر | نظرات دیگران()

می باری و می شویی

می روبی و می سایی

ببار ای ابر بارانی

در این دنیای نفسانی

دلم پر گشته از غصه

مگر اشکت ببارانی

بشویی این دلم از غم

که با غم زندگی نتوان

دلی کز غصه پر باشد

برای بندگی نتوان...

 

 


 نوشته شده توسط نغمه در پنج شنبه 84/12/4 و ساعت 3:2 عصر | نظرات دیگران()

 

همه ما در دنیا رهگذریم

رهگذر می آید

میماند

نغمه ای می خواند

شاخه ای میچیند

خوشه ای می کارد

چینه ای می سازد

خانمانی را میسوزاند

عاقبت خواهد رفت

سوی منزلگه خویش

آری خاهد رفت

بار خود خواهد بست

رهگذر میداند

ابدی نیست در این دنیا او

رهگذر میداند

خواهد رفت

زود زود

حتی زود تر از آنچه که خود می پندارد

همه ما رهگذریم...

 

 


 نوشته شده توسط نغمه در پنج شنبه 84/11/27 و ساعت 7:39 عصر | نظرات دیگران()

 

نغمه ای میشنوم

نغمه ای گرم ولیکن آشنا

نغمه می آید و می ساید دلم

شاید یک احساس

یا که یک حس غریب

میشود گفت محرم این است

تا دلت پاک شود

شسته ورفته

دسته ها می آیند

طبل زنان می آیند

یا حسین گویان

در خزان می آیند

میطراوند دلم

این دلی که به یک لرزه نیازی دارد

تا بسازد ازنو

زندگی را

خود را

بودن را

آری این نغمه حاکی از خاطره است

خاطراتی که نباید خواند

باید فهمید

خود را ساخت با فهمیدن...
 نوشته شده توسط نغمه در چهارشنبه 84/11/19 و ساعت 10:46 صبح | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

کویر خیال
نغمه
رشتم گرافیکه .عاشق کارای هنری ام گه گاهی هم شعر می گم

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 5
مجموع بازدیدها: 86861
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من